بیگانگی انسانها با یکدیگر، تفرقه و ناسازگاری و منازعه و اختلاف، از مسائل مهم در بروز و تشدید ناامنی و بیثباتی در جوامع مختلف است. این در حالی است که قدرت در عرف سیاسی جهان معاصر، هنوز امری مردانه تلقی میشود و به بهانههای واهی، راه صعود زنان به عرصه سیاست و سیاستورزی مسدود به نظر میرسد .
نتیجه منطقی چنین وضعی این خواهد بود که سهم مردان در خشونتورزی و اقتدارگرایی به مراتب افزونتر از زنان باشد. اریک فروم در کتاب مشهور خود «جامعه سالم» ضمن آسیبشناسی زیست سیاسی و اجتماعی جوامع مدرن، به این فرض میپردازد که سیاستورزی و زیست جمعی بشر معاصر دچار بحران است، چراکه جوامع مدرن از نظر فکری کاملا بیمارند! او با در نظر داشتن دو «اصل مادری» و «اصل پدری» در روانشناسی فردی، صحبت از دو نوع سیاستورزی میکند: سیاستورزی به عنوان مجموعه اوامر پدری جهت اطاعت و رعایت وظایف و سیاستورزی مبتنی بر مهر و عطوفت مادرانه.
جالب اینجاست که از نگاه فروم، اصل مادری از اصل پدری قدیمیتر است، چراکه قرنها جامعه انسانی مادرسالار بود و حتی مذهب در آغاز بر اساس پرستش «بزرگ مادری» قرار داشت که سمبل قدرتهای زندگی بخش طبیعت بود؛ بعدها اصل پدری مسلط شد و خدای مرد بر خدای زن برتری یافت. فروم معتقد است که ایجاد تعادل میان اصل مادری و اصل پدری در عرصه سیاست و اجتماع، شرط لازم برای سلامت جامعه است. مبالغه بر اصل پدری به خشونت، زورگویی و سختگیری خواهد انجامید و مبالغه بر اصل مادری به انزوا، بیتفاوتی و سهلگیری میانجامد. ترکیب این دو اصل، در واقع ترکیب عقل و عشق است که میتواند پایه جهانی نو و انسانی نو باشد. از چنین ترکیبی میتوان به جامعهای سالم رسید که فرد، خود غایت فینفسه است، نه وسیله کسب قدرت و ثروت.
پرسشی که در اینجا قابل طرح است اینکه آیا زمان آن فرا نرسیده که چرخشی در پارادایم سیاستورزی پدرمآبانه به سوی شکلی از سیاستورزی که دربردارنده نوعی از مهر و عطوفت مادرانه نیز باشد، پدید آید؟ نگاهی به پیشینه تاریخی بشر، ما را به تک الگوهایی رهنمون میشود که میتواند ره نشانههایی به سوی تحقق جامعهای سالم باشد. نمونههایی از این شیوه حکومتداری را میتوان در سیره انبیا و صلحا دید که نسبت به دشمنان شدید و غلیظند و نسبت به خودیها عطوف و مهربان، هم از نیروی عقل و تجربه بشر توشه بر میگیرند و هم از اخلاق و معنویت. بر اساس چنین منطقی است که بانوی دو عالم فاطمه زهرا(س) در شرایطی که بعد از رحلت پدر گرانقدرش، آنجا که میبیند سیاست مبتنی بر خشونت وقت در پی سلب حق الهی و قانونی از او و شوهر و فرزندانش بر آمده، با ابزار محاجه و استدلال و در عین حال، بدون خشونت و پرخاشگری سراغ خلیفه وقت میرود و حق خود را مطالبه میکند یا دخترش زینب (س) که به همین منوال پیامرسان حادثه عظیم کربلا میشود.
تجربه امروز بشر هم، گواه بر آن است که حضور زنان در عرصه سیاست، جنبههای مغفولی از توانمندی بشر در کاستن از میزان خشونت و فائق آمدن بر بحرانهای حاد را به نمایش میگذارد. بررسی نحوه مقابله با بحران اپیدمی کرونا در یکسال اخیر نشان میدهد که بیشترین موفقیت در مبارزه با کرونا در کشورهایی بوده که زنان بر مسند بالاترین قدرت اجرایی آنها قرار داشتهاند. یکی از مهمترین نمودهای پیشرفت و برابری حقوق زنان با مردان، میزان حضور زنان در ردهها و مقامهای مختلف تصمیمگیری و جایگاههای سیاسی است؛ روندی که به نظر میرسد در سالهای اخیر در عرصه جهانی افزایش داشته است. در سال ۲۰۱۸ تنها ۲۱ رهبر سیاسی زن در جهان بر صندلی تصمیمگیری سیاسی نشسته بودند و در سال ۲۰۱۹ شمار آنان به ۲۴ نفر رسید.
این در حالی است که زنان ایرانی از لحاظ میزان تصدی پستهای سیاسی، بدترین وضعیت را دارند. در حالی که در برخی کشورها مانند ایسلند با کمترین شکاف جنسیتی، حدود نیمی از کرسیهای پارلمان را زنان تصاحب کردهاند، سهم زنان ایران از کرسیهای مجلس تنها ۳ درصد است. زنان در ایران سهم بسیار ناچیزی از پستهای وزارتی، سفارت و معاونت ریاستجمهوری داشتهاند، در حالی که در برخی کشورها مانند فنلاند، نصف اعضای کابینه به انضمام نخستوزیر را زنان تشکیل میدهند.
سال ۲۰۱۹ وضعیت شکاف جنسیتی در بسیاری از کشورها بهبود یافت بهطوری که در بین ۱۵۳ کشور، ایسلند، نروژ، فنلاند، سوئد، نیکاراگوئه و نیوزیلند به ترتیب جایگاه اول تا ششم و ۶ کشور ایران، کنگو، سوریه، پاکستان، عراق و یمن به ترتیب در انتهای جدول قرار گرفتهاند. این آمار برای جامعه ما نگرانکننده و تاسفآور است . به امید روزی که زنان در ایران با حضور مادرانه خود در عرصه عمومی در تصمیمگیریهای کلان و سیاستورزی در سطوح ملی و جهانی مشارکت موثرتر داشته باشند و مادرانگی از حوزه خصوصی به حوزه عمومی تسری یابد. منبع