بحرانی که این بار تنها دامن اقتصاد ایران را نگرفته و تقریبا بیشتر کشورها با رشد اقتصادی منفی دست و پنجه نرم کردهاند و به تبع این شرایط، شغلهای بسیاری در آنها از دست رفته که در این میان بهنظر میرسد سهم زنان بیشتر است. در ایران اما زنانی که به روایت برخی از آمارها سهم اشتغال ۱۶درصدی و به روایت برخی دیگر از آمارها کمتر از ۲۰درصدی در بازار کار ایران را بهخود اختصاص دادهاند، حالا با سرعت بیشتری نسبت به مردان بیکار میشوند. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارشی اعلام کرده که در ۶ماه نخست سال گذشته، ۱۷۰هزار فرصت شغلی در کشور ایجاد شده که سهم زنان از این رقم، تنها ۶۲هزار شغل بوده است. این آمار به ما میگوید زنان نهتنها از فرصتهای شغلی بهره کمتری بردهاند، بلکه مشاغلی که داشتهاند را هم از دست دادهاند.
نگاهی به نقشه اشتغال زنان به ما نشان میدهد که بیشترین شغلهای ایجادشده برای زنان در بازارهای غیررسمی صورت میگیرد. آنها با مشغولشدن در این بخشها از حق بیمه برخوردار نیستند و حتی حقوق پایه را دریافت نمیکنند. در واقع زنان بهصورت توافقی در مشاغل غیررسمی و عموما خدماتی بهکار مشغول میشوند و به نوعی به این سمت هدایت میشوند. علت اصلی اما چیست؟
از یکسو فرصتهای شغلی محدود است و از سوی دیگر مردان عموما حاضر بهکار در بازارهای غیررسمی یا مشاغل ناقص نمیشوند و ترجیح میدهند وارد شغلهایی شوند که ظرفیت شغلی بالاتری داشته باشند.
در کنار این گزاره حقیقی، شیوع کووید-۱۹ و قرنطینههای پیدرپی، به مشاغل خدماتی بیش از همه حوزهها آسیب رسانده است؛ هتلها، رستورانها، واحدهای صنفی، پاساژها و حتی دستفروشها با بیشترین چالش مواجه شدند و معیشت و امنیت شغلی نیروهایی که در این بخشها کار میکردند، به خطر افتاده است. این در حالی است که امروز حدود ۷۰درصد مشاغل زنان در حوزههای خدماتی تعریف میشود. محصول چنین شرایطی، قرار گرفتن مشاغل زنان در سراشیبی زوال و تعدیل بود که نتیجه آن در آمارهای رسمی کشور دیده میشود.
درواقع، نزدیک به ۱۶ماه است با ۲مسئله روبهرو هستیم؛ کمتر از یکسوم شغلهای ایجادشده در اختیار زنان قرار میگیرند و مسئله دوم نواقصی است که متوجه شغلهای – غیررسمی – زنان است و البته مشاغلی هم که از پایداری بهتری برخوردارند، در سطوح پایین دستمزدی قرار گرفتهاند.
همه این عوامل دست بهدست هم میدهد که زنان در گروه اول تعدیل قرار بگیرند؛ وقتی کارفرماها دچار مشکلات اقتصادی مختلفی مثل کاهش درآمد میشوند میبینیم که زنان را پیش از مردان از چرخه اشتغال بنگاه خود، حذف میکنند.
در بحران کنونی با دو گروه از زنان روبهرو هستیم؛ گروه اول زنان شاغلی که مشاغل خود را از دست دادهاند و گروه دیگر زنانیاند که از فرصت شغلی برخوردار نمیشوند و در انتظار کار نشستهاند با اینکه آمادگی ورود به بازار کار دارند اما فرصتی پیشروی خود نمیبینند. زنانی که به واسطه شیوع کرونا شغلشان را از دست دادهاند باید تحت حمایت تامین اجتماعی قرار بگیرند به این معنا که تمهید مناسبی برای آنها به کمک ظرفیتهایی که در وزارت کار وجود دارد، اندیشیده شود. کسانی که حداقل ۶ماه در مشاغل خدماتی بهکار مشغول بودند، مشمول حمایتهای حداقلی بشوند.
زنانی که دنبال فرصت شغلیاند اما گروه دیگرند. در پاسخ به این مسئله میتوان گفت که امروز دیگر بهخوبی میدانیم چطور باید با وجود کرونا اقتصاد کشور را سرپا نگه داریم. شاید در ابتدای مواجهه با این ویروس نمیشد انتظار داشت که درک درستی از مخاطرات این ویروس برای بازار کار وجود داشته باشد اما حالا بعد از گذشت یک سال و چندماه از درگیری با این اپیدمی، حتما نیازمند برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای ایجاد فرصتهای شغلی برای همه شهروندان بهویژه زنان هستیم. چراکه میزان بیکاری زنان، حداقل ۲٫۵برابر میزان بیکاری مردان است. آسیبهای کرونا برای زنان البته صرفا به موارد اقتصادی خلاصه نشده است. زنان بیش از ۷۰درصد کادر درمان را تشکیل میدهند و مدام در معرض ابتلا به این ویروس قرار دارند. این در حالی است که تحقیقات میگویند عوارض پساکرونا در زنان ۳برابر بیشتر از مردان است. زنان در این ایام، به نوعی مسئولیتهایی چندجانبه بر دوش دارند. استرس مبتلانشدن فرزندان و اعضای خانواده به این ویروس فراگیر در تمام این مدت با زنان همراه بوده که به نوعی سلامت آنها را تحتتأثیر قرار داده است. از سوی دیگر ابتلای یکی از اعضا، برای زنان نقش جدید پرستاری و مراقبت از اعضای خانواده را هم اضافه کرده است. دانشگاهها، وزارت آموزش و پرورش، بهزیستی و همه سازمانهایی که به نوعی با زنان در ارتباط هستند، باید به ارائه خدمات مددکارانه فکر کرده و برای آن برنامهریزی کنند.
در کنار این استرس مدام، امروز زنان نقش آموزش و رسیدگی به فرزندان در خانه را که بهصورت آنلاین تحصیل میکنند هم به نقشهای خود افزوده میبینند. در کنار همه اینها اضطراب ازدسترفتن شغل را هم تصور کنید که به استرسهای این بخش از جامعه افزوده میشود.
بیشک وقت آن رسیده که دیگر از الگوهایی که کشورهای دیگر بهکار میگیرند برای حل این بحران استفاده و همه سازمانها، نهادها، ارگانها و وزارتخانهها را وارد این میدان کنیم. از سازمان اجتماعی شهرداریها گرفته تا وزارت کشور، کار و حتی وزارت صنعت، معدن و تجارت.
در این میان توجه به این مهم قابل تأمل است که سازمان تامین اجتماعی بهصورت فراگیر باید برای زنانی که در کار غیررسمی اشتغال داشتهاند، تدارک ویژه ببیند. این زنان که علاوه بر مسئولیت مادری و همسری، بخشی از تامین نیازهای خانواده را بر عهده داشتهاند، امروز یا شغل خود را از دست دادهاند یا در مسیر از دست دادن آن هستند. کرونا امروز آزمون مدیریت تامین اجتماعی کشورها بهویژه برای زنان است؛ زنانی که پایههای اصلی در خانواده و جامعه را در اختیار دارند. منبع