آن نشستهای آموزشی، بازخورد و روش کار استادمان کلیشه فراگیر و خستهکننده نبود، کسی نمیتوانست از در نشست بودن بگریزد. درگیر چالش آموزشی میشدی. یکی از سرفصلهای آموزشی که در رشته ما هم بنیادی است سنجش بود که هم در دوره کارشناسی ارشد و هم کارآزمایی (دکترای تخصصی) با استاد دانشپژوهمان میآموختیم. سنجش دربردارنده شناخت دانشپژوهانه (علمی) سازه، دادهبخشان (جامعه)، دادهبخشگزینی (ازجمله نمونهگیری) و دادهگیری است. در روند آن نشست آموزشی سنجشی که درباره نمونه و نمونهگیری گفتوگو میکردیم، استاد بارها پرسید که نمونه باید چه ویژگیهایی داشته باشد. خیلی چیزها گفته شد ولی نهتنها آنها که با روش پژوهش و سنجش سروکار دارند بلکه همه در زندگی روزمره هم میدانند و میگویند که به یک معنا مشت باید نمونه خروار باشد. در کسبوکارها و خرید و فروش برای بررسی کالایی مشتی، پیالهای، تکهای، بستهای از آن را که تصادفی (یکبختانه) برمیداشتند، گویای واقعیت و چگونگی (کیفیت) کل آن فرض میکردند. میگفتند «مشت نمونه خروار است». بنیان این گزاره البته قابل تعمیمبودن و خاستگاهش دانشهای پایه (علوم پایه) است. چرا یک نمونه را واگوی کل میدانستند؟ چون روند نمونهگیری را دقیق، روا و درست میپنداشتند و برایشان قابل اعتماد بود. چرا استادمان بر پرسش درباره ویژگی نمونه پافشاری میکرد؟ چون نمونه باید «نماینده» (معرف/بیانگر) کل/جامعه باشد. اگر نباشد مگر چه میشود؟ خیلی از افسوسهای ما و بسیاری از هدررفتها و بخشی از خطاهای برآوردها درست به همین مسئله بازمیگردد؛ به اینکه نمونهتان «نماینده» جامعه نباشد و جامعه خویش را نمایندگی نکند. هنگامی که میبینم چگونه آدمها و گروهها به گمان خود سر دیگران کلاه میگذارند و نمونه کار یا کالا یا خدمتی که نشان میدهند با واقعیت یا کل یا خروار بهکلی متفاوت است، به یاد سنجششناسی میافتم.
همیشه سوگیری یا خطاها از سر پنهانکاری یا بدخواهانه نیست، چه بسیار از روی نیکخواهی دچار روندهایی میشویم که مسئلهساز هستند. گزارشهای هفتگیام را بازخوانی میکنم: برجستهترین ویژگی سنجش، «دقت» است. هر کس و هر چه که از این دقت بکاهد و به گمان خود آن را بگمارد که نیست یا آن را بپرورد که نماینده جامعه نیست، به سلامت جامعه و درستی کارها آسیب زده است. نمونه باید نماینده (معرف) جامعه باشد و اگر نباشد رودرروی جامعه میایستد، یا از آن رانده میشود یا دردی را چاره نخواهد کرد. در کار نمونهگزینی دقت ویژگی بنیادی است که اگر دچار خودگزینی و سوگیری شد به اصل گزینش نمونه آسیب میزند و خطای نمونهگیری را پدید میآورد. سوگیری در نمونهگیری آنهم در جاها و کارهایی که به همگان ربط دارد، درستی و راستی کارها را خراب میکند، کمفروشی و بدفروشی را رواج میدهد و باورها را درهم میریزد و بیزاری پدید میآورد. به حالوروز خودمان بنگریم و بپرسیم ما را چه شده است. در همان نشست آموزشی سنجششناسی سخن از معنای دیگری از «نمونه» به میان آمد؛ نمونه به واگوی برگزیده، برتر، سرآمد. اگر با این تعبیر از نمونه به برگزیدگان بپردازیم باید پرسید برگزیدگیشان با چه ملاک و معیار بوده است؟ آیا برخورداری از ویژگیهایی باید تا از پس کاری برآیند؟ اگر چنین هم برداشت کنیم نمونه میتواند نماینده باشد ولی اگر معیار گزینش آن روشن باشد و بدانیم این معیارها چه ربطی به بهبود زندگی همگان و جمهور مردم دارد. در زندگی روزمره تا کنش سیاسی یا اجتماعی سنجششناسی قلب تپندهای در زندگی من شده است. در کارهایم همیشه از خود میپرسم آیا من نمونهای نماینده (معرف) جامعه خود هستم؟ برای انجام وظیفههایم در برابر این جامعه و جمهور چه ویژگیهایی را باید در خود بسامان کنم تا فاصلهای میان من و مردمم کمتر باشد، چگونه میتوانم از سایه خودخواستههایم بر نیاز و خواست همگانی بکاهم. نماینده باید نمونهای نماینده جامعه باشد، چون به رأی جمهور مردم برای پیشبرد کار مردم گزینش میشود و معرف/ نمایندهبودن به حکم کاغذی نیست، به راه و روش است. دقت در نمونهگزینی هم باید در معنای روایی، درستی و پایایی نمود یابد، چنانکه نمونه نمایندهای روا و درست از جامعه باشد، درست بازنماییکننده جامعه خویش باشد و از انتخاب تا پس از دوره از همان مردم باشد و بماند. اگر نماینده نمونه به معنای برگزیده برتر هم میبود پیش از همه باید در برابر این همه رنج، دشواری و تنهایی مردمانش فروتن، شکیبا، درستکار و راستگو باشد. بر پایه قانون اساسی منتخبان مردم در بخشهای انتخابی، نمونهای نماینده (معرف) جمهور مردم باید باشند. دقت به معنای سخت و تنگکردن روندها نیست، دقت واگوی همخوانی هرچه بیشتر گزیدهها با واقعیتها یا با کل یکپارچه است. درنگ کنیم و بازاندیشی کنیم شاید جایی از کار نیاز به اصلاح و بهبود دارد. منبع